قاب احساس

می‌گویند احساس یعنی فریب، یعنی بازی با آینده آن هم بدون عقل. اما من باورش ندارم و در جواب می‌گویم احساس یعنی تمام باور یک بنده به خالق بزرگ پر از مهرش. احساس یعنی خود خود زندگی

آخرین فصل آبی

به نام نامی الله

راهی رفته‌ام که به آخرین فصل زندگی‌‌ام قدم گذاشتم. فصلی که اسمش رو گذاشتم آخرین فصل آبی.

فصلی پر از طروات زیبای عاشقی،آخرین فصلی که با شروع آبی بودنش تازه مرا به اول راه زندگی‌ام 

رسانده، شروعی در عین پایانی بودن. زندگی که رنگ تازه‌اش به تمام زوایای وجود کوچکم رنگی ناب 

بخشیده، رنگی که با تمام سرد بودنش، گرمایی عمیق را به دلم منتقل کرده. خداوند آخرین فصل آبی‌ام 

را با نور عشق به خود مزین کرده تا در راه عاشقی تازه شکل گرفته‌ام ناتوان پیش نروم.  

۱۴ آبان ۹۷ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

طلسم

به نام خالق وجود آتشینم

در هوای بهاری در فصل تولد طبیعت با شنیدن نوایی دل‌انگیز بی‌خبر دلداده شدم. دلدادگی که به جنونی 

عاشقانه وصل بود. به هر جا برای رسیدن به معشوق قدم گذاشتم، اما در ته همه آن‌ها تنها بن بست 

نصیبم گشت.

بن‌بست... بن‌بست... بن‌بست...

ته تمام این بن‌بست‌ها تنها ناامیدی به انتظارم ایستاده بود تا مرا در خودش ببلعد. قبل از فرو بستن چشم‌ 

خسته از جست‌وجوی، بی‌حاصل آخرین نگاه وجود بی‌رمق شده‌ام را به آسمان دوختم، آسمانی که در آن 

لحظه نوری دگر یافته بود. آسمانی که از آن همان نوا را دوباره و دوباره به گوش جان شنیدم. نوایی که 

حال می‌فهمیدم از به خدا رسیدن سرچشمه گرفته. من به دنبال معشوق تمام مدت را به سرگردانی 

گذرانده بودم و به اشتباه یقین عاشق بودن کرده بودم، در حالی که حال به این رسیده بودم که خود 

معشوق، عاشقی بی‌همتا بودم و بی‌خبر. نوای دل‌انگیز آیه‌ای از آیت‌های خدا بود. طلسم نوایی شده بودم 

که تا به آن لحظه از موجودیتش غافل بودم.

نوای آسمانی قرآن، قرآنی که نورش منجی‌گر قلب نابه‌سامانم شده بود.

۱۳ آبان ۹۷ ، ۲۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

وهم

به نام خداوند تقدیرنویس
وهم خیال انگیز دلم... در آسمان تفکرات نشأت گرفته از ذهنم به پرواز درآمده، تا مرهمی باشد برای 
این دلتنگی‌های قلب کوچکم. قلبی که با هر تپش به دنبال مهری از جنس مهر خدایی‌ست. مهری که 
انتهایی را برایش نیست و تمام ناشدنی‌ست. مهری که حتی اگر ذره‌ای از آن را بتوان چشید، دیگر 
احتیاجی به هیچ مهر دیگری نیست. مهری ناب و بکر. به بکری نوزادی تازه تولد یافته.

۱۲ آبان ۹۷ ، ۲۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

آغوش خاکستری

به نام خداوند عشق و آتش

آغوش خاکستری‌ام را گشوده‌ام به روی دنیایی که عزیزترین دارایی قلبم است. قلبی که به امید او می‌تپد 

و نبض درونش رگ به رگ جسمم را طی می‌کند. آغوش خاکستر شده‌ام را بی‌منت به اویی بخشیدم  که 

حتی نمی‌دانم کیست؟ کجاست؟ و چه می‌کند؟ نمی‌دانم آیا ارزش بخشیده شدن دارم یا نه، اصلا دلی دارد 

که به من و آغوشم ببازد یا نه؟

بی‌هیچ دانستنی تقدیمش کردم این آغوش را تا شاید نگاره‌ای از جسم به تصویر کشیده شده آسمان آبی را 

در آن نقش زنم. نگاره‌ای به قیمت تمام عشق و امید و علاقه جهانی به باشکوهی عشق افلاطونی 

مجنون به لیلی. لیلی تمامی قرن‌ها و مجنونی به تمامی جنون‌های انسانیت. انسانیتی به معنای عشق الهی.

۱۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

درد و دل با آقا

به نام خداوند آرامش بخش

سلام آقاجان. سلام آقای کل جهان

آقا با کوله باری سنگین از گناهان صدایت می‌زنم تا حتی شده فقط نگاهم کنی، غافل از اینکه خداوند 

عزیزم آن قدر مهربانی در دلت کاشته که بدون صدا زدن هم مرا می‌بینی. آقا جان شرمنده‌، به اندازه 

هر دو جهان تنها باری از شرمندگی را می‌توانم پیش کشش وجودت نمایم. آقا جان آمده‌ام که بعد از 

این شرمندگی دستم را بگیری و مرا از عذاب کوله سنگین به دوشم رهایی بخشی. آقا جان به بزرگی 

و عظمت خدا، تنها پناه بی پناهی وجودم، تو هستی تا مرا از هرچه بدی‌ست پاک کنی تا در پیشگاه 

خدا بتوانم سر بلند کنم. آقا جان به دنبال شفیع هر جایی را گشته‌ام، تنها تو را یافته‌ام که بدون منت 

شفاعتم را می‌پذیری و بی منت عشق نثارم می‌کنی. آقا جان منتظر ظهورت در فراسوی دنیا ایستاده‌ام 

تا شاید اولین کسی باشم که بتوانم در رکابت گامی هر چند کوچک بردارم تا شاید قلب پر گناهم به عِطر 

وجودت آرام گیرد.

منتظر ظهور آسمانی تو بنده گنه‌کار و کوچک خدا.

۱۰ آبان ۹۷ ، ۱۵:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

مرگ سفید

به نام خداوند زیبا پسند

مرگی سفید از راه رسید. مرگی پر از زندگی

مرگی به پاکی برف فصل زیبای زمستان خالق

پر از امید، امیدی به جهانی دیگر.

جهانی تهی از بدی‌ها.

جهانی به یکرنگی دل پاک بچه‌ها.

مرگی که در آن به زندگی جاویدان می‌شود رسید. مرگی بدون هیچ سیاهی. مرگی که به قدم زدن‌های 

پر از بلور آرامش در کنار ساحل امن بهشت خداوندی ختم می‌شه.

۰۹ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

آرزوی زندگی

به نام خداوند هستی بخش

دلم کمی زندگی کردن می‌خواهد، فارغ از هر وابستگی. به دور از هر خستگی. دلم اندکی آسمانی شدن 

آرزو دارد. آرزویی دور و دراز. راهی پر از ناهمواری. عشقی به دور از یکدندگی. جاده‌ای صاف و 

بدون ارتفاع. پر از چرخ و فلک هیجان. هیجانی متصل از روزهای رنگی.

دلم پر از هوای رهایی، رها شدن از هر قید و بندی که دنیا اسیرش است. دلم اسارتی بی‌انتها از جنس 

خاک می‌خواهد، خاکی به دور از هر تزویری. جوجه دلم هوای تنوعی از جنس خود زندگی رو 

می‌خواد، زندگی که نه سر داره و نه ته، نه بالا بودنش معلومه نه پایین بودنش. زندگی که پر از 

آشفتگی‌هایی که حتی جوجه بی‌ریای دلم هم توان بال بال زدن درونش رو از دست داده.جوجه‌ام راهی

رو می‌خواد که از بین این آشفتگی و سردرگمی قدم‌وار بگذره و به نور هستی‌بخش برسه، نوری که 

از تلالؤ نورهای رنگی طلوع آفتاب جون گرفته.


۰۸ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

امام علی(ع)

آن که خوی نیک داشته باشه، دوستانش زیاد شوند و دل‌ها

به او انس و الفت گیرند.

۰۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز