به نام خالق هستیبخش.
«پسری از طریق دری در باغ وارد سرزمینی ناشناخته میشه، سرزمینی که
چیزی از اون نمیدونه و برخلاف ترس و بیمیلی عموش با کنجکاوی قصد
کشف اونجا رو میکنه. بعد از مدتی که مردی او رو وادار به تمرینات جسمانی
و شمشیربازی و... میکنه، از گذشته اون سرزمین و دلیل ورودش به اونجا
میگه و پسر میفهمه که با ماجراهایی روبه رو میشه که حتی ممکنه به
قیمت جونش تموم بشه. در این راه گروهی برای کمک به اون وجود داره
که بتونه موجود پلید اون سرزمین از بین ببره و این سرزمین تنها انسان
کاملش همین پسره بقیه نژادشون مخصوص همون سرزمینه...»
این خلاصه از یه رمانه که مدتیه که تو انتخاب اسم براش گیر کردم، دنبال یه
اسم جدید و نو و جذاب میگردم اگه میتونید ایده برای انتخابش بهم بدید
ممنون میشم دوستان:)