قاب احساس

می‌گویند احساس یعنی فریب، یعنی بازی با آینده آن هم بدون عقل. اما من باورش ندارم و در جواب می‌گویم احساس یعنی تمام باور یک بنده به خالق بزرگ پر از مهرش. احساس یعنی خود خود زندگی

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

طبیعت

به نام خالق زیبایی‌ها

بر بلندای کوه ایستاده به تماشای طبیعتی نشسته بود که گاه چنان مهربان به

نرمی گل‌های لال‌گون، زیبایی‌اش را به رخ دنیا می‌کشاند و گاه چنان خمشگین

که با طوفان‌های سهمگین خشمش را بر سر دنیای آدمک‌ها خالی می‌کند.

آدمک‌هایی که همین طبیعت را مانند معلمی در یادها محافظت می‌کنند و واو

به واو درس‌هایش را با تمام وجود می‌بلعند، و به مانند همان گاه خشمگین و

گاه مهربان؛ اما در پس آموز‌ه‌های طبیعت چیزی حیاتی را به فراموشی سپرده‌اند

اینکه طبیعت تا زمانی که آزاری نبیند به طوفان روی نمی‌آورد و دنیا را بهم نمی_

ریزد.

کاری که آدمک‌ها در آن گاه چنان زیاده‌روی می‌کنند که هیچ آرامش پس از

طوفانی در ورای آن به چشم نمی‌خورد و با ویرانی درون خودشان روح لطیف

دنیا را به تباهی می‌کشانند  

۲۱ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

هوای تازه

به نام خالق شادی‌ها

گلبرگ لبخند سراسر دشت کودکانه‌ها را پر کرده و درخت‌ها را به رقص زیبایی

به زلالی باران بهاری، واداشته بود. آواز چکاوک‌ها نوای موسیقی عطرآگینشان 

را با نوای نسیم خنک صبحگاهی تقدیم طبیعت جان گرفته از تولدی دوباره کرد 

تا آغازگر راهی جدید و نو در نفس‌های پیش‌روی سرسبزی‌اش باشد.

قدم‌وار از هوای نسیم‌وار و پر لذتش گذر کرد تا راهی سفری از نوع هوایی دیگر

و روزهایی دیگری شود. روزهایی که وام گرفته از هوای گذشته و پیوند خورده 

به سلول به سلول آینده‌ای که نشان از کوی دوستی داشت.

« عیدتون به مبارکی و پاکی رایحه گل‌های محمدی

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٌ و عَجِّل فَرَجَهُم » 


۱۴ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۰۸ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
همراز

پایانی به نام آغاز

به نام خالق زیبایی‌ها

قطعه‌ای از آسمان در نگاه خاکستری‌اش دیده می‌شد.قطعه‌ای به زلالی باران به

وقت بهار دل‌ها. قطره‌ای از شفافیتش پایین چکید تا پایانی واقعی را برایش رقم 

زند.

پایانی که در انتها به آغازی از جنس زیبایی پیوند خواهد خورد. پایانی که در ظاهر

قاب واقعی خورده اما در اصل رایحه نفسی تازه را برایش به ارمغان می‌آورد.

نفسی به نام زندگی، زندگی همراه با غنچه‌های نشکفته امید و لطافت گلبرگ

تازه شکوفا شده گل‌های بهاری.

پایان واقعی احساسات خامش را به نظاره نشسته بود تا در آتش ققنوس‌وارش

ققنوسی از آغاز پیچک‌وار دلش را شاهد باشد. پیچکی که سرتاسر قلبش را به

اسارتی شیرین وجودی‌اش وادارد. اسارتی در عین رهایی.


۱۰ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۳۵ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
همراز

امضای خدا

به نام مقدرکننده سرنوشت

سلام آقاجان

امشب اولین شب قدر در اولین ماه رمضان سال جدیده، شبی که قراره سرنوشت‌ها

رقم بخوره و خالق مهربونی‌ها پاش رو یه امضای خوشگل بزنه. شبی که در هزاران

سال پیش پدر بزرگوارتون هوای جسمشان به زهر تیر آدم خود فروخته شده به شیطان، 

به آلودگی مرگبار دچار شد.

شبی که هزاران ملائک به صف ایستاده‌اند تا هوای بندگان عبد خدای را داشته باشند.

یا مولا، امشب گنهکاران؛ زیادی در پیشگاه حق سر، شرمسارشان را به زیر افکنده و 

به امید بخشش، توبه می‌کنند.

من هم به دنبال نگاه بخششگری هستم تا در هوای دنیای مادی، نفس‌هایی خالی از

ردپای شیطان را از درون پرتشویشم به بیرون بفرستم. با دستانی بالا آمده به درگاه 

خدا هم به دنبال بخشش هم به دنبال اجابت دعاهایی از تمام جنس‌های هر دو عالم‌ام.

یا مولا، دست رها شده‌ام انتظار دستان نوازشگرتان را می‌کشد تا در این شب عزیز و

تکرارناشدنی، روزهای بعدی‌ام با نوای دل شما رقم بخورد. نوای دل عرفانی شما یعنی

همه چیز زندگی یک انسان. با نوای دل شما بودن، یعنی همه چیز داشتن.

یعنی قدم گذاشتن در راهی که خدا به طور کامل در آن با وجود ناچیزم همقدم خواهد

شد.

شیرینی نگاه شما را داشتن، آرزوی بی‌نظیر هر انسانی‌ست؛ من هم به دنبال این

شیرینی‌ام. 

یا مولا تمام وجودم مالامال از حس گرمای دستان نوازشگرتان است. گرمایی که وجود 

پرعطشم را گرمایی نسیم‌وار می‌بخشد.

هوای دلم مانند پروانه‌ای کوچک در تلاطم اسارت نفس، بال‌هایش را به امید رسیدن

به هوای شما به هم می‌ساید تا گره بخورد در نگاه پررضایتتان. 

امشب می‌خواهم دل شما را واسطه قرار دهم تا نگاه ویژه خدا را داشته باشم، ای

مولای مهربانی‌ها ناامیدم نکنید.


به امید استفاده از شب‌های قدر به معنای کامل آن برای همه و امضای خاص خدا

پای تقدیرهای زیباتون.  

۰۳ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۴۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز