به نام خداوند هستی بخش

دلم کمی زندگی کردن می‌خواهد، فارغ از هر وابستگی. به دور از هر خستگی. دلم اندکی آسمانی شدن 

آرزو دارد. آرزویی دور و دراز. راهی پر از ناهمواری. عشقی به دور از یکدندگی. جاده‌ای صاف و 

بدون ارتفاع. پر از چرخ و فلک هیجان. هیجانی متصل از روزهای رنگی.

دلم پر از هوای رهایی، رها شدن از هر قید و بندی که دنیا اسیرش است. دلم اسارتی بی‌انتها از جنس 

خاک می‌خواهد، خاکی به دور از هر تزویری. جوجه دلم هوای تنوعی از جنس خود زندگی رو 

می‌خواد، زندگی که نه سر داره و نه ته، نه بالا بودنش معلومه نه پایین بودنش. زندگی که پر از 

آشفتگی‌هایی که حتی جوجه بی‌ریای دلم هم توان بال بال زدن درونش رو از دست داده.جوجه‌ام راهی

رو می‌خواد که از بین این آشفتگی و سردرگمی قدم‌وار بگذره و به نور هستی‌بخش برسه، نوری که 

از تلالؤ نورهای رنگی طلوع آفتاب جون گرفته.