قاب احساس

می‌گویند احساس یعنی فریب، یعنی بازی با آینده آن هم بدون عقل. اما من باورش ندارم و در جواب می‌گویم احساس یعنی تمام باور یک بنده به خالق بزرگ پر از مهرش. احساس یعنی خود خود زندگی

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

زندگی

به نام خالق یگانه

عشق را از تو آموختم، ترنم را با تو و محبت را به همراه تو آموختم و علاقه را با عشق و ترنم تو کامل

نمودم. همه هستی‌ام را در جست‌وجوی تو بودم اما هر چه بیشتر گشتم نشانه‌های کمتری را یافتم، 

جاده‌های بی‌انتها را درنوردیدم، جنگل‌ها را پیمودم، لابه‌لای آسمان و ابرها را یک به یک گشتم، گل‌ها 

را بوییدم اما تو را نیافتم، تویی که شده بودی تمام دنیایم.

زمانی به تو رسیدم که لحظه مرگم پشت در دنیا انتظارم را می‌کشید و تازه آن زمان بود که متوجه شدم 

آن چه سال‌ها در نقاط مختلف دنیا به دنبالش بودم و انتظار دیدارش را می‌کشیدم همیشه و هر لحظه در 

قلبم بوده و هست ولی چشم دل من به خوابی فرو رفته بود که بدون بیداری آن امکان دیدنش را از دست 

داده بودم. آن زمان بود که ندایی از قلبم به گوش رسید که کسی را که به دنبالش بودی در وجود خودت 

بوده و تو آن حضور گرم را نادیده گرفته بودی و در مکانی خارج از دنیای خودت جست‌وجویش 

می‌کردی، تنها کاری که توان انجام آن را داشتم این بود که در همان لحظات اندک زندگی نهایت استفاده 

را از گمشده‌ی، پیدا شده‌ام ببرم تا در وادی پس از دنیایم حسرتش برایم به جا نماند و حال این زندگی 

بود که باید انتظاری را به دوشش می‌کشید که من در تمام فرصت‌هایم در حال حملش بودم. 


۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

گفت و گوی خورشید و ماه

به نام خالق خورشید و ماه

وقت غروب بود و خورشید خانم بی‌انتها در حال فرو رفتن به تاریکی بود، اما قبل از افولش مشغول 

جدال با ماه شد و از ماه خواهش کرد تا کمی بیشتر از روزهای دیگر در اوج باشد.

ماه در جواب گفت:

- نه ای خورشید عالمتاب خواسته‌ات شدنی نیست زیرا زمان در اوج بودنت گذشته و الان این من هستم

که باید همراه، همراهان چشمک‌زن همیشگی‌ام در کرانه بی‌انتها افق پدیدار شم.

خورشید:

- ماه تابان من خودم از سرنوشتم آگاهم ولی از تو مهلتی بیش از این می‌خوام تا به جلوه‌گری و خود_

نمایی بپردازم.

ماه:
- ای خورشید این رو بدون که خودنمایی بین ما جایی نداره، پس تا زمانی که من در وسط آسمان بی_

کران هستم به قعر تاریکی فرو رو تا بفهمی آسمون جای خودنمایی نیست.

خورشید ناامید از رحم ماه بالاجبار پنهان گشت تا به گفته ماه دوران محکومیتش را بگذرونه، بعد از 

افول خونین خورشید ماه در جایگاهش قرار گرفت و مجال خودنمایی پیدا کرد و خیلی زود پندهایی که 

لحظاتی قبل به خورشید غروب کرده داده بود به نسیم شعله‌ور فراموشی سپرد و به پرتوافشانی از روی 

غرور و خودپرستی مشغول شد. 

۱۳ آذر ۹۷ ، ۲۰:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

مرگ عشق

به نام خالق معجزه‌گر
سمیایت را در مهتاب دیدم و عشقت باورم شد. گرمای زندگیم را باور کردم تا حرف‌هایت سرمه 
چشمانم شود. جاودانگی‌ات را به رخ کشیدم تا عشقی ابدی برایم هدیه آوری، آری این‌ها حرف‌هایی 
بود که در نگاه اول عشق بر زبان دلم سروده شد اما حال هر چه می‌کنم به باور نمی‌رسم.
بی‌باور و سرگردان به دنبال آن نگاه آبی می‌گردم ولی پیدایش نمی‌کنم. غرور، آبی آن را به سیاهی 
بدل کرده. غروری که مرگ باور و عشق را به دنبال دارد، مرگی دردناک از جنس سیاه جهنم.
۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۹:۳۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز