بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

واکنشم در برابر رفتار غیرمنتظره اش تنها سکوتی وحشت آور بود. نگاه درشت شده اش چرخی روی صورتم زد و لحظه ای بعد، تنها صدای برهم کوبیده شدن در ورودی اکووار در گوش هایم پیچید. آوار شدم روی زمین خالی از فرش. حتی سردی پارکت های زیرپایم هم ذره ای از آتش وجودم را کم نکرد.

انگار لحظاتم را در خواب می گذراندم. هر چه مکالمه هایم را دوره کردم، چنین واکنش تندی را حق خود، ندیدم. بغض تا پشت پلک هایم رسید، اما جلوی ریزشش را گرفتم. ریزشش به معنای ضعفم بود و من اهل نشان دادن ضعفم حتی در تنهایی خود؛ هم نبودم. چشمم به ژاکتش که پایین مبل رها شده بود، افتاد. در نهایت خشم این فکر از سرم گذشت که در هوای سرد زمستانی آن شب خدا کند سرما نخورد. یک احمق به تمام معنا بودم. 

همانجا مانند جنین در خود جمع شده، خوابم برد. با حس پرواز و گرما از دنیای خواب به بیداری رسیدم. صدای ضربان قلبی که به آرامی ریتم گرفته بود، زیر گوشم، لبخندی محو به لبم آورد.

حس شیرین بودن در آغوش کاوان، با گذاشته شدنم به روی تخت خیلی زود با یادآوری سیلی ناحقی که خوردم، جایش را به ناراحتی عمیقی داد. نگاه شبگونش که پشیمانی خاصی درونش تاب می خورد، هم نتوانست ذره ای از ناراحتی ام بکاهد. تا جایی که وسعت تخت اجازه داد خود را از وجودش دور کردم. اما حصار بازوانش که از پشت مانند پیچک های روی دیوار حیاط نقلی مان دور وجود لرزانم پیچید، حکم دور شدن را باطل کرد.

نجوای آرامش، دلخوری ام را سرکوب کرد.

- جوجوی من، معذرت.

همین سه کلمه که پشتش گرمای عشق خوابیده بود، شد آرامش آن شبم. صبح روز بعد هیچ کدام به روی خود نیاوردیم، که شب قبل چه اتفاقی بینمان افتاد. اما دره عمیق عاطفی که در قلب من شکل گرفت، از درون آزارم می داد.

تا مدتی بعد دوباره شور روزهای اول ازدواجمان در رفتار هردویمان به خوبی دیده می شد. روزهای قشنگم، باعث می شد، آن شب نحس کمتر برایم یادآوری شود. 

هه... اما انگار از ازل سرنوشت من را با خوشی های کوتاه بافته و روزگار چشم دیدن، برق چشمانم را نداشت که هر از گاهی آن را با بی رحمی کامل از دریچه کوچک چشمانم، می دزدید. 

بگو و مگوهای کوچکمان سر هر مسئله کوچک و بزرگ، کم کم از هر دوامان آدم هایی سرد و عصبی، ساخت. به تمام این دعواها، هر بار که به خانه پدری اش قدم می گذاشتم، حرف های زهردار مادرش، بابت طرد شدنم توسط خانواده ام هم، اضافه و به عمق آن دره می افزود.