به نام نامی الله

نمی‌دانم صدا به جایی می‌رسد یا نه.صدایی خفته در حنجره‌ای که سالیان درازیست

در لابه لای تارهای زندگی به اسارت گرفته شده و به دنبال یاریگری به هوای آزادی‌

در حال تقلاست.

صدایی که مدت‌ها در چنگال نامرئی درونی شنیده، نشده باشد؛ قطعاً قصه‌ها دارد

تا به تصویر بکشد در زندگی پرسکوتی که تنها با نوای سکوت صاحبش به رقص در

آمده. اما سخت است تا به نوای دیگری که نقطه مقابل گذشته پر از هیاهوست به

رقصی پروازگونه دست بزند.

سخت است تغییری بزرگ را در تارهای دست و پاگیر همیشگی شروع نماید،شروعی

که نتیجه‌اش به شدت غیرقابل پیش‌بینی‌ست.