به نام نامی الله

راه‌های زیادی برای نرفتن و رفتن در دنیای کوچکم مانند دریایی روان در حال جریانند.

راه‌هایی که مردد در شروع یا پایان بخشیدنشان هستم. ترس از انتخابشان روزهایم

را مانند کلاف سردرگمی کرده که حتی نمی‌دانم برای گره نخوردن آن چه پلی را

پشت سر بگذارم.

ممنوعیت‌ها، محدودیت‌ها و ناامیدی‌ها، قدرت انتخاب را برایم سد کرده‌اند. سدی 

پرعظمت که به دنبال بلعیدن جسم کوچک و لرزانم است. جسم کوچکی که مانند 

پرنده‌ای زیر باران مانده در خود فرو رفته، در آرزوی طلوع خورشیدی گرم است تا به 

وجودش گرمایی پر مهر برگرداند.