حال و هوای علی تغییر قابل لمسی کرده بود نوعی شوق همراه بیقراری
در تمام حرکات و رفتارهایش مشهود بود و تنها علتی که میتوانستم به آن
ربطش دهم شوق رفتن بود. وقتی که از زبان خودش هم تمایل زودتر رفتن
را شنیدم انگار دلم را به دو تکه تقسیم کرده بودند، تکهای ناراحت از رفتنش
و تکه دیگر مشغول تحسین و تشویق بود و این دو دلی تمام لذت بودنش در
کنارم را از بین برده بود.
- چی شده آیه خانم ما تنهایی غرق شده تو ناکجاآباد!
بدون توجه به حرفش چشم بستم تا آرام بگیرم که به لحنش تحکم بخشید:
- آیه!
- بله.
- بیمحلیت اذیتم میکنه آیه خانم.
با چشمان گرد شده به سمتش چرخیدم که با خنده بلندش غافلگیرم کرد.
- چه زود گول میخوره خانم من.
تازه فهمیدم حرفش شوخیای بوده تا اذیتم کند.
- خیلی بیمزهای.
- اما بقیه این نظر رو ندارن.
برنده نگاهش کردم که دستانش را بالا گرفت.
- نزن، من کاملاً تسلیمم. منظورم حوریهایی که تو ذهنت شکل گرفتن
نیست.
- حوری!
- آره دیگه تنها زمانی نگاه شما خانما به مردشون اینشکلی میشه که
احساس خطر از جانب یه رقیب کنن، اما خیالت راحت من یه آیه خانمی رو
دارم که با دنیا عوضش نمیکنم.
ناخودآگاه لبخند بزرگی به لبم نشست و نگاه زیبای علی هم به ادامهدار
شدنش دامن زد.
- آهان حالا شد خانم من که نباید بره تو لاک خودش.
- کیا بامزه میبیننت؟
دوباره خنده بلندی سرداد.
- یعنی شما خانما تو جواب گرفتن رو دست ندارید ها.
- جواب من رو بده.
- بابا گفتم که حوری در کار نیست.
- علی!
- خیلی خب، عصبانیت نداره که؛ بین بچههای خط علی آقات کلی طرفدار
داره اصلاً به بامزگی معروفم و هر کی دلش میگیره، میاد تا آقاتون به خنده
بندازتش.
محو صداش شده بودم. به قول خودش واقعاً بامزه بود، حتی نوع حرف زدنش
همینطور که در حال تعریف خاطرهای بود وسط حرفش پریدم:
- این علی آقای بامزه آیا وقتی خودش دلش میگیره کسی هست تا لبش
رو به خنده باز کنه؟
نگاهش را از من دزدید و برخلاف شادی قبلش به آرامی گفت:
- آره خدا برای علی آقا یه کسی رو تو قلبش جا داده که تنها کافیه بهش
فکر کنه تا تموم غمهاش آب شن، اونم یه عشق به نام آیه.
ماتم برد، حرفش بویی ورای ابراز علاقه میداد. عادتش شده بود که بین
حرفهایش، علاقه به من را هم در میانشان گره بزند. آن شب، شب خاص
و عجیبی برای هردویمان رقم خورد، شبی که شرم، شادی، غم و دوری را
با هم در دایره تقدیرمان به رنگ درآورد.
سلام
انصافا خیلی عالی پیش میرید
موفق باشید
ان شالله