قاب احساس

می‌گویند احساس یعنی فریب، یعنی بازی با آینده آن هم بدون عقل. اما من باورش ندارم و در جواب می‌گویم احساس یعنی تمام باور یک بنده به خالق بزرگ پر از مهرش. احساس یعنی خود خود زندگی

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

دنیای خیال

به نام نامی الله
در هزارتوی دنیای خیالی، مدادی از جنس رنگ های، رنگین کمانی را لابه لای انگشتان راکد شده از روزهای
پر تکرار زندگی لغزاندم تا با به نقش درآوردن حوضی لبریز از آبی آسمانی دریاهای بی کرانه دنیا؛ آرامشی از
جنس آب را به وجود خسته از طوفان های مداوم زندگی ام، مهمان کنم.
با فرو افتادن؛ نوری از طلوع پرمهر آفتاب همیشه سوزان، موجی پرشور حوضچه کوچک نقاشی شده ام را در
برگرفت و تلاطمی هر چند کوچک اما خارج از دایره تکراری دنیایم را به بی فروغی چشمان حریص در طلب 
هیجانم بخشید. هیجانی ناب، که فقط و فقط تجربه کردنش را همیشه در رویاهای دورودراز ذهنی ام، به تماشا 
نشسته ام.
رویاهایی که خیالی بودنشان هم چیزی از ذوق درونش کم نمی کند.
۲۱ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

فناپذیری

به نام نامی الله

برگ های طلایی رنگ زندگی در تلألو طلایی های غروب خورشید، مانند ستاره های چشمک زن، شبانه 

خود را به رخ دنیای کوچکی می کشید، که فانی بودنش از ازل؛ بر موجودات فانی تر، آن هویدا بود. اما 

هیچ یک از موجودات باور به فانی بودن آن را در قلبشان حس نمی کنند و تلاش بر ابدی بودنها دارند. 

ابدیتی پوشالی که تنها زمانی اندک روزگارهای بی ثمر و باثمرشان را با آن می گذراند. ریزش برگ ها

درست از زمانی شروع به رقص در باد زمان می کند که موجود دوست داشتنی دنیا با تمام آن کمی و

کاستیهایش غرق در باور غلط ابدی بودنش است.

شاید بتوان آن ریزش نرم نرم را تلنگری دانست برای بیداری دلی که گاه به عمد به خوابی از جنس 

زمستان همیشه سرد می رود.

ریزشی که در انتها، با گذر همان موجود دوست داشتنی، زیر پا خش خشی، دلنشین را به گوش، دنیای 

در حال  گذر می رساند و فناپذیری اش را به صحنه نمایش زندگی ها هدیه می دهد.    

۱۴ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

امام صادق 1

آن که، مالک خشم خود نباشد،

مالک عقل خود نیست.

۱۲ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۵۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
همراز

به انتظار آقا

به نام تک نوازنده گیتار هستی

سلام آقا

غروب را در افقی ناانتها چشم دوخته به گنبد آسمان نیلی رنگ به انتظار آمدنت، ایستاده، ایستاده ام.

اما با نیامدنت، بغضی حسرت بار، وجودم ناچیزم را به بازی گرفت، بازی دوست داشتنی از انتظاری که

به دنبال خالص بودن، روزهایش را یک به یک گذرانده ام، اما خلوص وجودم آن قدر ناچیز مانده که شرم 

دارم آن را به تماشا بیاورم.

شرمی که مانعی ست برای هر راهی که تا به حال قدم وار از آن گذشته ام، راه هایی که گاه به گناهی به

سیاهی تاریک تر از شب های خداوندی، منتهی گشته.

آقا جان اما در کنار این شرم و خجالت، کمی هم امید مهمان کرده ام تا شاید روزی هم من ناچیز حرفی

برای گفتن به شما و در رکاب جرخ زدنتان داشته باشم. تنها توشه ام، امیدی ست که اول به فضل خدای

گل دارم و بعد به شما. 

آقاجان به دنبال چتر حمایتان مانند کودکی که گوشه چادر مادرش را از ترس ناپیدایی رها نمی کند، دست

به دامن شما دارم تا در این هیاهوی دنیای شلوغ زمینی ناپیدا نشوم.


۱۰ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۳ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
همراز

امام علی

دوست خوب، رفیقی است که تو را نهی از فساد نماید.

۰۸ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۳۳ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
همراز

مادر

به نام خالق زیبایی ها

سرگردان برای آغوش گرمی، به هر مکانی سرک کشیدم تا آشفتگی هایم را مرهمی از جنس مهر، 

التیام بخشد اما هر بار سرخورده از این جست و جوی بی حاصل در تنهایی هایم، فرو می رفتم. 

روزی در همین فرو رفتن ها، دستی شانه نحیفم را به آرامی فشرد، نگاه بالا کشیدم تا صاحبش را

ببینم که با لبخندی بی نظیر و مهربان چشم در چشم شدم، نگاهی که تمام آلامم را به یک باره به

بادی سبک سپرد.

ناخودآگاه به آغوشی کشیده شدم که بوی مهری فراتر از رویا را به شامه ام، هدیه کرد؛ درست همان 

آغوشی که مدت ها سرگردان پیدا شدنش بودم، آغوشی که بهشت نه تنها زیر پاهای پرمهرش بلکه 

در سلول به سلول وجودش تلألؤیی درخشان داشت.

آغوشی که از بدو تولد بی منت به رویم گشوده بود اما همیشه وجودش را به فراموشی دنیوی سپرده

بودم آغوشی به موقع که خدا معجزه حضور گرمابخشش را به خاطرم، یادآوری می کرد و بهشتش 

را زیرپایش قرار داده بود.

مادرهای عزیز، ای معشوق های روی زمین، روزتان مبارک.

۰۶ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

به دنبال نام

به نام نامی الله
سلام به تلألؤ باران
نمی دانم، هستی یا نه.
نمی دانم فقط خیالم از رویایت گذر کرده یا نه.
تنها چیزی که در این عِطر یادت به رقص درآمده و وجودم را به تلاطم واداشته شور گذر 
راه خیال به عالمی ست که هر کسی آن طور که می خواهد آن را تعبیر می کند.
بعضی آن را عشق می نامند، برخی هوس، بعضی هم تنها به دوست داشتنی ساده آن را در
یادشان نقش می زنند.
اما من به دنبال نامی هستم که هیچ کس تا به امروز تو را به آن را صدا نکرده، حتی اگر 
تنها رعدی باشی در پل بلورین، ذهنی ام. 
نامت هم مانند خودت در وجودم ناپیداست هر چی هستی و هر چه نام داری برایم تنها این 
مهم است که خیالم با وجودت نوری به روشنی و سپیدی برف هدیه گرفته؛ هدیه ای خیالی.
هدیه ای که هرگز هیچ کس توانایی هدیه دادنش را به کسی نداشته.
هدیه ای هستی از جانب... 
۰۵ اسفند ۹۷ ، ۲۳:۲۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

امام صادق ع1

کسی که از حق دم می زند، با سه ویژگی شناخته می شود:
  1. ببینید دوستانش چه کسانی هستند؟
  2. نمازش چگونه است؟
  3. و در چه وقت آن را می خواند؟
۰۳ اسفند ۹۷ ، ۱۹:۴۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

دلی در اسارت خود

به نام تک نوازنده گیتار هستی

دلی را به اسارت کشیده که تهی تر از وجود خود بود، درونش را با مهری که در آن دل اسیر شده بود؛ 

آبیاری کرد تا دوباره کویر دلتنگی اش به جنگلی بکر بدل گردد و جشنی به نام تولد برگزار کرد و به 

تماشای عشقی نشست که سرور وجودش را مدیونش گشته بود.

چشم های نم دار از خوشی اش را به نیم سوخته های شمعی دوخت که لحظات پایانی عمرش را میگذراند 

اما در نهایت مهر نوید روزهای روشن و گرمی را می داد که سال ها بود در حسرت رسیدنشان پرعطش 

در حال سوختن بود. لبخندی پر مهر از سر عشق به دل اسیر گشته بر لب راند، چشم هایش را بست تا قبل 

از خاموش کردن آرزو کند، آرزوی نو شدن و نو ماندن در مسیر عشق، عشقی ناب و پر شرر، عشقی جان 

گرفته از نوای الهی.

 


۰۲ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۴۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز