قاب احساس

می‌گویند احساس یعنی فریب، یعنی بازی با آینده آن هم بدون عقل. اما من باورش ندارم و در جواب می‌گویم احساس یعنی تمام باور یک بنده به خالق بزرگ پر از مهرش. احساس یعنی خود خود زندگی

۹ مطلب با موضوع «دیوارنوشت» ثبت شده است

میلاد امام عسکری مبارک:)

به نام خالق بی‌همتا

# مجالس+

# دیوارنوشت

 

 ای حضرت معشوق ای لیلاترینم

من از همه پروانه‌ها شیداترینم

سنگ ملامت خورده عشق تو هستم

یعنی میان عاشقان رسواترینم

تو آیه‌های مصحف پیغمبرانی

بهر تلاوت کردنت شیواترینم

ای کیسه بر دوش سحرهای محله

مرد کریم سامرا؛ آقاترینم

ما ریزه‌خوار دولت عشق تو هستیم

ای حضرت معشوق ای لیلاترینم

اندازه‌ی ما چشم تو دیوانه دارد

مجنون میان خانه‌ی ما خانه دارد

تو آشنای کوچه‌های آسمانی

بالاتر از فهم اهالی جهانی

فهمیدن شأن و مقام تو محال است

تو سرالاسرار نهان، اندر نهانی

رد قدم‌های همیشه جاری‌ات را

تا مرزهای بی‌نهایت میرسانی

وقتی که می‌آیی کنار جانمازت

دنبال خود خیلی ملک را می‌کشانی

تو ابتدا و انتها اصلاً نداری

مثل خدائی و همیشه جاودانی

ای روشنی مطلق شب‌های تارم

پروردگار بی‌مثال هر چه دارم

                               علی‌اکبر لطیفیان

                                     

               *** ولادت امام حسن عسکری(ع) بر همگی مبارک***

۱۳ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۹ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
همراز

پیامبر(ص)

به نام خالق بی‌همتا

# مجالس+

# دیوارنوشت

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به‌غمزه مسئله‌آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صیاد

فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون دوست

گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد

طرب‌سرای محبت کنون شود معمور

که طاق ابروی یار منش مهندس شد

لب از ترشح می پاک کن برای خدا

که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد

کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود

که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد

چو زر عزیز وجودست شعر من آری

قبول دولتیان کیمیای این مس شد

خیال آب خضر بست و جام کیخسرو

به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد

ز راه میکده یاران عنان بگردانید

چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد

                                           حافظ

۲۲ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۸ ۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
همراز

امام حسن عسکری(ع )

به نام خالق بی‌همتا

# مجالس+

# دیوارنوشت

سلام ما به تو و سامرای اطهر تو

سلام ما به حرمخانه منور تو

سلام بر تو و برحرمتت که جبرائیل

جبین گذاشته بر آستانه در تو

سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا

نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو

سلام ما به شکوه و شوکت و قدرت

که آگه‌ست از این قدر و جاه داور تو

قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول

دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو

سلام ما به دل پاره‌پاره‌ات هر دم

سلام اهل سماواتیان به پیکر تو

سلام ما به تو و آن گلی که از داغت

شرر گرفته دل او کنار بستر تو

ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر

به دست او شده سیراب لعل اطهر تو

صدای آیه امن یجیب می‌آید

بپاس آن گل درد آشنا و مضطر تو

برای روز ظهورش تو خود دعائی کن

که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو

به روز حشر وفائی کجا غمی دارد

اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو

سید هاشم وفایی

۱۵ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۴ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
همراز

تسلیت

به نام نامی‌الله


# مجالس+

# دیوارنوشت

تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می‌شود

شیر هم در پای چشمان تو آهو می‌شود

نیست فرقی بین رب و عبد عین رب شده

گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می‌شود

مهر تو در سنگ هم کار خودش را می‌کند

شیشه در همسایگی عطر خوشبو می‌شود

تو به ما پا می‌دهی و ما کلیمت می‌شویم

لال هم در این حرم مرغ سخنگو می‌شود

دست خالی بودن ما نیست کتمان کردنی

دست ما هربار سائل می‌شود، رو می‌شود

چشم جاری از تمام چشمه‌ها بالاتر است

آب سقاخانه هم محتاج این جو می‌شود

این مژه‌هایم اگر پیش تو باشد بهتر است

لااقل یک گوشه از صحن تو جاری می‌شود

پنجره پولاد تو آخر شفایم می‌دهد

باز هم در صحن‌های تو هیاهو می‌شود 

                                علی‌اکبرلطیفیان

                          شهادت آقای مهربانی‌ها، امام رضا(ع) تسلیت

۰۷ آبان ۹۸ ، ۱۷:۴۸ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
همراز

حضرت رقیه

به نام نامی‌الله

 

# مجالس+

# دیوارنوشت

کوچکترین نبود ولی چندساله بود

خونین‌ترین نبود ولی داغ لاله بود

هر کس که دیده چهره‌ی او را قبول کرد

زهراترین کبود رخ بی‌قباله بود

صدبغض در گلوی خرابه شکفته شد

هر گوشه‌ی خوابه خودش باغ ناله بود

سرمست می‌شد از طبق و نعره می‌کشید

انگار سر نبود به دستش پیاله بود

از دامنش به جای کفن استفاده شد

این سهم پاره‌پاره‌ی عمر سه ساله بود

از روز، دفن گشتن خود احتیاط کرد

آری فقیه بود ولی بی‌رساله بود

رضا جعفری

۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۸:۵۴ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
همراز

امام حسن مجتبی

به نام خالق بی‌همتا

# مجالس+

# دیوارنوشت

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست

یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست

بر گریه‌ی زهرا قسم مدیون زهراست

چشمی که گریان عزای مجتبی نیست

وقتی سکوتش این همه محشر به پا کرد

دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست

در کربلا هر چند با دقت بگردی

چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست

کرب وبلا با آن همه داغ مصیبت

همپایه‌ی درد و بلای مجتبی نیست

طوری تمام هستی‌اش وقف حسین شد

انگار قاسم هم برای مجتبی نیست

او جای خود دارد در این دنیا مجال

رزم‌آوری بچه‌های مجتبی نیست

یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم

ما خاک‌پای، خاک‌پای مجتبائیم

آیا شده بال و پرت افتاده باشد

در گوشه‌ای از بسترت افتاده باشد

آیا شده مرد جمل باشی و اما

مانند برگی پیکرت افتاده باشد

آیا شده در سن‌وسال کودکی‌ات

جایی ببینی مادرت افتاده باشد

آیا شده در لحظه‌های آخرینت

چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد

من شک ندارم که عروس فاطمه نیست

وقتی به جانت همسرت افتاده باشد

آیا شده سجاده‌ات هنگام غارت

دست سپاه و لشگرت افتاده باشد

مظلوم و تنها و غریب عالمین است

گریه کن غم‌های این بی‌کس، حسین است

                علی‌اکبر لطیفیان

۱۷ مهر ۹۸ ، ۲۱:۴۲ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
همراز

وداع با محرم

به نام نامی‌الله

# مجالس+

# دیوار نوشت

 

هر وقت پایان محرم میشود پیدا

این دل بهم میریزد و غم می‌شود پیدا

من گشته‌ام، در هیچ جا پیدا نخواهد شد

حال خوشی که زیر پرچم میشود پیدا

اصلا به سیصد سال توبه احتیاجی نیست

آدم! در این‌جا قرب آدم میشود پیدا

باید برای گریه دل را گردگیری کرد

در گردگیری گریه کم‌کم میشود پیدا

از روضه آب فراتی که نخوردی تو

در صورت هر کس دو زمزم میشود پیدا

چیزی نمیفهمم فقط اینقدر میفهمم

در کربلا حتی خدا هم میشود پیدا

چه عاشقانی داشتی، از پیش ما رفتند

دیگر از آن دیوانه‌ها کم میشود پیدا

دیروز که نامحرمان کوفه را دیدم

یعنی خدا در شام محرم میشود پیدا

علی‌اکبر لطیفیان

۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۸:۴۰ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
همراز

شعر آیینی، امام سجاد

به نام خالق بی‌همتا

# مجالس+

# دیوارنوشت

 

کوچه‌های مدینه و بوی زخم‌های تنی که می‌آید

چشم‌های سپید یعقوب و بوی پیراهنی که می‌آید

مرد سجاده‌ای که درک نکرد هیچ‌کس آیه‌ی مقامش را

در هیاهوی شهر کوفه نداد هیچ‌کس پاسخ سلامش را

تا عزاداریش شروع شود دیدن شیرخواره‌ای کافی‌ست

تا صدایش به گوش ما برسد دیدن گوشواره‌ای کافی‌ست

وقت افطار کردنش هر شب تا که چشمش به آب می‌افتاد

تشنگی ضریح لب‌هایش یاد طفل رباب می‌افتاد 

من نمی‌دانم این که خاکستر چه به روز سر امام آورد

زیر زنجیر پیکر زردش معجزه بود اگر دوام آورد

گیرم از دست کوفه راحت شد سنگ طفلان شام را چه کند؟

گیرم از دست کوچه سنگ نخورد مردم پشت‌بام را چه کند؟

تا که این مرد قافله زنده‌ست حرفی از طفل کاروان نزنید

پیش این مرد گریه، جانِ حسین حرفی از چوب خیزران نزنید

علی‌اکبر لطیفیان

۰۳ مهر ۹۸ ، ۱۷:۳۱ ۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
همراز

انتظار

به نام خالق بی‌همتا

#مجالس+

#دیوارنوشت

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

دست افشان پای کوبان می‌روم

بر در سلطان خوبان می‌روم

می‌روم بار دگر مستم کند

بی‌سروبی‌پا و بی‌دستم کند

می‌روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را

برکه بسپارد زمام خویش را

با همه لحن خوش‌آوایی‌ام

در به در کوچه تنهاییم

ای دو سه کوچه ز ما دورتر

نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می‌شدی

مایه‌ی آسایه ما می‌شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسایل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه جان منست

نامه تو خط امان منست

ای نگهت خواستگه آفتاب

بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه مشعر کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه پیغمبران را

خبری آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

محمدرضا آغاسی

۲۷ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۲۱ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
همراز