قاب احساس

می‌گویند احساس یعنی فریب، یعنی بازی با آینده آن هم بدون عقل. اما من باورش ندارم و در جواب می‌گویم احساس یعنی تمام باور یک بنده به خالق بزرگ پر از مهرش. احساس یعنی خود خود زندگی

ذهن آرام

به نام خالق نظم‌آرا

ذهنم را به کوچه‌ای یک‌طرفه با علامت ورود ممنوع بزرگی تبدیل کردم تا هر فکری جرئت ورود را به

خودش ندهد و تنها افکاری که مجوز ورودشان را از مرکز قلب دریافت کردند وارد شوند و در مقصد

نهایی با آرامشی ناب به لذت بردن از نتایج به دست آمده سکنی کنند و دیگر اجازه برگشت نداشته باشند.

کوچه‌ای که هر فکر منفی پشت ورود ممنوع آن ایست می‌کند و به تالابی از جنس سیاهی محکوم می‌شود

و به حکم تبعید ابدی مهر می‌شود.   

۲۷ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۵۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

امام صادق

سنگین‌ترین، عملی که روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می‌شود صلوات

بر محمد(ص) و اهل‌بیت ایشان است.

۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

لبخند خدا

به نام خدا

امروز لبخند زیبای خداوند رو به قهقهه مستانه‌ای شیطان فروختم، در قبالش کوله‌باری از سنگینی گناهی را به

دوش کشیدم، اما این سنگینی فرای شانه‌های ضعیفم است و زیر بارش در حال سقوطم، سقوطی که ممکن است

در آخر به نابودی کاملی ختم شود که دیگر هرگز به سراپا شدنم منتهی نشود و لحظه‌های ناب زندگی شیرین

همراه با لبخند خدا را دیگر تجربه نکنم.

اما دل بی‌تابم، بی‌قرار دوباره دیدن لبخندی ناب از جنس الله است، اللهی که رحمانیت و رحیمیش زبانزد هر

دین و آیینی‌ست. اما شرمگینم از صدا زدنش، چون از دوباره شکسته شدن توبه‌ای که چندباره شسکته شده

واهمه دارم، ترسی که همیشه زمینم زده و حاصلی جز غرق شدن در دریای پشیمانی نداشته...


۲۵ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

امام علی (ع)2

بهترین خنده، لبخند است.

۲۳ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
همراز

آدمک پرامید

به نام خالق زیبایی‌ها

انوار طلایی، خورشید از پس ابرهای پراکنده آسمان به زمین پوشیده از بلورهای اشک مانند برفی به 

سپیدی قلب نوزاد تازه متولد شده، می‌تابید و قدرت‌نمایی می‌کرد. ذره، ذره از وجود گرمابخشش، تک 

انوارهای زیبایش را به زمین هدیه می‌داد تا نمادی از محبت را در دشتی وسیع، از مهر و محبت از 

خود برجا گذارد اما رد پایی از قدم‌هایی نااستوار آدمک جان گرفته به سان مهمانی ناخوانده در سپیدی 

فرو رفت که چهره زیبای میزبان از ورود آن قدم‌ها در هم فرو پیچید و لبخند را از چهره‌اش محو کرد. 

سیاهی هر لحظه با وسعتی غیرقابل کنترل در دل سپیدی رخنه می‌کرد؛ به طوری که از آن همه تازگی 

و بکری لحظات قبل هیچ اثری نبود، جز گوشه کوچکی کنار دیواری فروریخته که خطر آوار شدنش 

وجود داشت، باقی ماند. تمام زیبایی‌ها پژمرد و انوار طلایی بی‌لبخند و بی‌رمق از آخرین تک‌نوازی‌ها

که به عشق برق سفیدی‌های دشت زیر پایش را طلا باران کرده بود، دست کشید و در قعر آن تاریکی 

دهشتناک خاموش شد. 

آدمک نااستوارتر از قبل با کوله‌باری سنگین برای بعلیده نشدن در دل تاریکی، تمام تلاشش را واداشت 

تا آن سیاهی‌هایی که نشأت گرفته از خودش بود را به حالت اولش برگرداند. می‌دانست که قادر به برگشت 

دادن، سپیدی گذشته نیست اما ناامیدی را از وجودش مانند لباسی چروک شده کند وبا عزمی راسخ به جنگ 

سیاهی رفت، قادر به برگشت نبود اما توان ساختن سپیدی جدیدی رادر وجودش شکوفا می‌دید؛ پس تن به

مبارزه داد.

مبارزه‌ای که مدت‌ها به طول انجامید اما بالاخره گل‌بوته، تلاشش به بار نشست و گلی به نام سپیده در دل 

آن سیاهی‌های کم‌رنگ شده شکوفه زد؛ گلی از جنس امید و به درخشش انوار طلایی خورشیدی آن روزها.

۲۱ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

سقوطی ناکام

به نام نامی الله

به بلندای کوه خیره زیر لب زمزمه سقوط را بر لب‌های تشنه از امیدش جاری کرد. هوا، هوای رفتن بود 

و او را قدم به قدم به دره نیستی نزدیک و نزدیک‌تر می‌کرد، نمی‌دانست آیا پایان دادن به هوایی که حکم 

زندگی را برایش دارد درست است یا نه، تنها چیزی که وجودش می‌طلبید سقوطی پر از رهایی بود رهایی 

از هر چه که نامش به زندگی تعبیر می‌شد.

دلش نقطه پایانی را طالب بود که خودش بر آن صحه بگذراد، خسته از ناهمواری‌های پر اسارت اطرافش 

بود، پس تنها راه نوشیدن شهد سقوط بود، قلبش را بست تا شاهد فروافتادگی‌‌اش نباشد هنوز هم با وجود 

تمامی دردها حاضر نبود حرمت قلبش را با چشمان باز بشکند اما درست در قدم آخر، زمین، پایش را در 

حصار امن خود گرفت و مانعی شد به محکمی همان کوه. و از سمتی دیگر قلب هم با تمام توان فریادی 

کشید که پژواکش اکووار در گوش‌هایش پیچید و پرده چشمان به اشک نشسته‌اش کنار رفت و سقوط در 

پستوهای ذهنش دفن شد و مانند سمیرغ ناامیدی را در آتشی که خود روشن کرده بود سوزانید و جنینی 

از امید متولد گشت.


۱۹ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۴۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

آیا بی خیالی ممکن است

به نام خالق بی‌همتا
رویایی به سردی آهن، وجود بی‌تابم را به کویری از ناآرامی کشانده و نمی‌دانم 
باید در کدام حیات زندگی‌بخش، این سردی را به گرمی محبت آدمی بدل کنم. 
اما انگار ناپیداهای زندگی من بیشتر از آن هستند که توان به دوش کشیدنشان 
را بیابم. در شاه‌راه جاده زندگی، به هر کس رسیدم، تنها راهی که پیش رویم 
می‌گذاشت، خیال را بی‌خیالی طی کردن بود؛ اما مگر در وادی دنیای فانی 
می‌شود راهی را بی‌خیال طی کرد.
آن هم دنیایی که همیشه چیزی پیش بینی نشده برای غافلگیری دارد، دیگر 
در آن جایی برای بی‌خیال بودن نمی‌گذراد. 
۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
همراز

سکوت عشق

به نام نامی الله

سکوت عشق را بر بلندای صخره‌ای بر فراز دریای نیلگون، با قلبی از جنس شیشه فریاد کشیدم تا شاید 

نوای پژواک شده آن به دل بی‌قرار از تنهایی‌ام بفهماند که تنهایی بی‌مفهوم است و نوری هست تا در 

تاریکی‌های راه ناهموار زندگی دستم را بگیرد و مشت خالی‌ام را با لیاقتی از جنس عشق پر کند.

عشقی که سرآمد هر عشقی‌ست، عشقی به دور از ریا، عشقی که از زمینی بودن به دور است و از 

آسمان بی‌کران  به قلب بی‎قرارها می‎‌نشیند.

عشقی که درجه خلوصش با هیچ شیء زمینی قابل اندازه‌گیری نیست. 

۱۱ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

حضرت محمد(ص)

زیاد مرگ را یاد کنید
زیرا یاد مرگ، شکننده لذات نفسانی و حایل میان تو و شهوات است.
۱۱ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز

نامه به آقا

به نام خالق زیبایی‌ها
سلام آقاجان
منم یه بنده پر از اشتباهات ریز و درشت.
آقا می‌گن هفته‌ای دوبار پرونده اعمالمون به دستتون می‌رسه، اونقدر مهربونید که به جای ما اشک می‌ریزید.
آقا دنبال اینم وقتی نگاهم می‌کنید به جای ناراحتی لبخند زیباتون به لبتون بشینه و از اینکه، پرونده‌م، روز به 
روز از سیاهی‌ها فاصله می‌گیره و رو به سفیدی مطلق می‌ره بهم افتخار کنید.
آخه افتخاری مگه بالاتر از این برای آدم وجود داره که آقاشون، به وجودش افتخار کنه! می‌دونم هنوز اول
راهم و کلی راه دیگه برای رسیدن به هدیه گرفتن لبخندتون وجود داره، اونم یه راه سخت اما در عین حال 
آسون.
اما دلم به بودنتون و کمکتون گرمه، و می‌دونم که اگه دستم رو بگیرید دیگه رهام نمی‌کنید، پس با تموم وجود
از خدای یکتا می‌خوام که وجودتون رو از من دریغ نکنه، چون بی شما و مهربونیاتون هیچم. یه هیچ توخالی.
 
۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۵۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
همراز