به نام خالق زیباییها
آفتابی درخشان تمام دشت را به نور و گرمایش میهمان کرده بود و درخشندگیش
را به رخ دشت رویاها میکشاند.
پروانهای در همان هنگام بال گشوده و اولین پروازش را در پنههای از زیباییهای
به نمایش گذاشت. رایحه دلانگیز گلها همه جا پخش شده و سبزهها نیز با باد
به رقص درآمده و هماهنگ با دیگر زیباییها، وجود دشت را دلانگیزتر کرده بودند.
سیاهی در دشت رویاها جایی نداشت. کوههای سربه فلک کشیده استوار و
پابرجا نوای ایستادگی را سرداده بودند.
زمین هموار با رود جاری بر رویش ظهور عشق را نوید میداد.
عشقی خالص و ناب. عشقی به دور از ظواهر.
جای جای دشت رویاها نور عشق موج میزد و درخشندگیش را فریاد میزد.
محبتی که تمام نداشت.
آخر در قلب ولی خدا که نامهربانی جایی ندارد. قلبش نشانی از دشتی پر از
رویاها داشت. دشتی که تنها جایگاهش قلب او بود.
قلبی که برای همه تپش دارد.
عید همگی مبارک:))